دلنوشته

سلام.در این صفحه دلنوشته های من و دوستانم به اشتراک گذاشته می شود.سپاس از همراهی دوستانی که ما را برای بهتر شدن همراهی میکنند.

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است


‍ تو را بی بهانه و هر روز می بوسم.

هر روز که عاشقانه پلک می زنی و من تازه می شوم

هر ثانیه که می خندی و من نفس می کشم.

هر لحظه که هستی و هوای دل من خوب است.

تو را در هر تولد غنچه می خواهم.

می بینی برای دادن عشقم به تو هیچ روز خاصی در تقویم من وجود ندارد.

تو در تار و پود من

در دم و بازدم من

در هوای من جریان داری.

تو همان گل همیشه بهاری

همان عطر خوش بهارنارنج

تو را با تمام وجود می بوسم.

بی بهانه به یاد هم باشیم و به هم هدیه بدیم. 

لحظات کوتاهن.

روز دوستی ها و خوبی ها مبارک

لحظاتتون پر از احساسات پاک و قشبی بهانه به یاد هم باشیم و به هم هدیه بدیم. 

لحظات کوتاهن.


روز دوستی ها و خوبی ها مبارک

لحظاتتون پر از احساسات پاک و قشنگ.


#رها


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۶
mahtab s.n
بارون و عشق 🌧🌧💑💑
هوای دونفره و روز دوس داشتن ❤
ترکیب خیلی قشنگیه❤➕🌧➕💑
 یه روز دو نفره ی کامل برای همه دو نفر ها 💑
حس زیباییه دریافت هدیه از یه فرد دوست داشتنی توی زندگیمون توی یه روز دو نفره با هوای بارونی 💕💞💝
ولنتاین بارونیتون مبارک💞
#مریم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۳۴
mahtab s.n

از این شهر بیزارم 

از این شهری ک قاتل من است 

آری قاتل من است 

از این شهر که تک تک ما را در میان خود حبس کرده 

از شهری که کیلومتر ها فاصله است بین منو کسی که در قلب من است 

فاصله ی مسافتی نه فاصله ی طبقاتی 

از این شهر بیزارم 

از این شهر که موجب سیگار کشیدن جوانانش شد 

از این شهر که باعث بیکاری جوانانم شد

بیزارم 

بیزارم از این شهر نفرین شده 

از این شهری که با الودگی هوایی مدرسه را تعطیل میکند 

اما با آلودگی مردمش بی گناهی را به دار میکشند و تصور میکنند همه چیز تمام شده

از این شهر که شهر نیست 

قتلگه من است 

ازت بیزارم ای شهر قاتل



#مریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۵۱
mahtab s.n

بگذارمردم شهر بگویند دیوانه ام وقتی زیر باران با خیالت عشق بازی میکنم مگر دیوانگی چه بدی دارد.


#مهتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۳۱
mahtab s.n

وقتی دلتنگ میشوی هر چیزی برایت یاد آور اوست ...

یادآور صدای او ..

خاطراتش...

حرف هایش...

نگاهش...

یاد آور لحظه لحظه با او بودن ..

وقتی دلتنگ میشوی با کوچک ترین حرف بغض میکنی ...

اشک میریزی...

عصبانی میشوی...

وقتی دلتنگ میشوی تنها یک چیز آرامش بخش توست ...

تنها یک چیز مسکن درد توست...

خود اوست ....

وقتی دلتنگ میشوی به هر ریسمانی چنگ میزنی تا دلتنگیت را رفع کنی...

اما نمی شود....

و میفهمی ....

دلتنگی بدترین درد عشق است ....


#مریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۴:۰۸
mahtab s.n

 نمی دانم چه حکمتی است دلت که می گیرد یکباره‌ ذهنت سرریز می شود واژه ها چکه که نه سیل آسا هجوم می آورند به پلک هایت به زمزمه هایت به دم و بازدم هایت و هر کدام دردی هستند به وسعت تاریخ به کهنگی یک قرن نمی دانم موقع خوشی کجا تفریح می کنند که هرچه جان می کنی دست از بازیگوشی برنمی دارند. طوفان تمام می شود. تو می مانی و سنگ های ریخته شده  سد شکستهٔ نفس هایت. تیغ های بریدهٔ بازدم هایت. آرام بلند می شوی. خود را می تکانی. لبخند می زنی و می خندی. نقابی که می زنی، کار خودش را می کند. اما من، می دانم  چه دردی پشت هر نبض دلت پنهان است. 



#رها_تمیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۳:۵۶
mahtab s.n

بعدازرفتنت نگذاشتم کسی جایت را بگیرد حتی غبار اما دلم به اندازه یک قبرستان مرده است ...

کاش لحظه مرگ آدمها دست خودشان بود،کی و کجا مردن...

و چه شهامتی میخواهد تمام کردنش !!!!!!


# سجاد حسنوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۱۷
mahtab s.n
حال دلم شبیه آدم قصه ایست که نویسنده اش نیمه تمام رهایش کرده است.

#سجاد حسنوند
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۱۱
mahtab s.n

در این روزهای محنت بار که زندگی در میان زمین و آسمان در انتظار یک نگاه گرم برای ابدیت یخ زده است و شاخه های خشکیده آرزوها در وزش کابوس های متوحش تنهایی مستانه می رقصند و تن عریان خوشبختی ها هر لحظه از سردی این پیکره های تهی از احساس های ناب آدمیت می لرزد ، شاید تنها من باشم که عطر شکوفه های گیلاس در زمستان زندگی مشامم را نوازش می دهد ،چراکه دستی گرم دستانم را می فشارد و نگاهی پرمهر حلاوت عشقی شیرین را به کامم می چشاند و هرروز با کلامی از جنس دوست داشتن نوید روزهای خوب را در گوش جانم فریاد می زند و نور امید را با هر تپش قلبش به روزگارانم می تاباند ...

#مهتاب 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۴۹
mahtab s.n

باز هم مثل همیشه 

کنج اتاقم نشسته ام 

از پنجره ی بزرگ اتاقم 

سقف مشکی خدا را میبینم


سقفی مشکی رنگ

پر از نقاط سفید 

لبخند میزنم 

چقد شبیه سر نوشت من است


زندگی سیاه بدون تو 

با خاطرات کنار تو بودن 

به خود می ایم 

صدای موزیک می اید


قطره اشکی میریزد از چشمم

خواننده میخواند 

ذهن من اما 

بر روی کلمه رفت میماند


رفت ،دل من رفت 

چه حقیقت تلخی را 

به یاد میاورد این جمله کوتاه 

رفت


رفت و دل من رفت 

رفت و نفس من رفت 

رفت و شادی من رفت 

رفت و همه چیز من رفت 

رفت.....

#مریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۴
mahtab s.n