کاش میشد...
کاش یه دارویی بود
میشد که رفت، تو گذشته زندگی کرد.
تو حیاط مادربزرگ با تختش.
هندونۀ وسط حوض.
سماور و چای کنار دستش به راه با اون چارقد سفیدش.
بوی نم باغچه و گلدونای لاله عباسی اش.
با اون اندرونی کوچیکش که توش پر از راز و خاطراته.
فکرش رو بکن تو اون زمان می دیدمت و عاشق هم می شدیم، بعد هر وقت می دیدمت قرمز می شدم.
نگاه های یواشکی
نامه های دزدکی.
قرارای با هزارتا دلهره.
کاش می شد.
اون وقت همیشه خنده رو لبامون بود، شادی تو دلامون.
اون وقت نه تو این همه تنها بودی، نه من.
#بداهه
#رها_تمیمی