دلنوشته

سلام.در این صفحه دلنوشته های من و دوستانم به اشتراک گذاشته می شود.سپاس از همراهی دوستانی که ما را برای بهتر شدن همراهی میکنند.
يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

شاهدخت

بچه که بودم مامانم یه قصه برام میگفت

قصه ی یه شاهدخت مهربون بود که مریض بود اما با اومدن شاهزاده ای خوش سیما و خوش سیرت شاهدخت عاشق میشه ولی چون مریضه به شاهزاده جواب منفی میده شاهزاده انقد حرفای عاشقانه به شاهدخه گفت که بالاخره شاهدخت جواب مثبت به شاهزاده داد ولی بعد از یه مدت کرتاه شاهدخت مرد...

همیشه فکر میکردم من اون شاهدختم و او شاهزاده قصه های مامانم ...

شاهزاده ی من بیا ،من مریضم ،ولی تونیستی...قول میدم تو که بیای من بمیرم....

#مریم



نوشته شده توسط mahtab s.n
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دلنوشته

سلام.در این صفحه دلنوشته های من و دوستانم به اشتراک گذاشته می شود.سپاس از همراهی دوستانی که ما را برای بهتر شدن همراهی میکنند.

آخرین مطالب

شاهدخت

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

بچه که بودم مامانم یه قصه برام میگفت

قصه ی یه شاهدخت مهربون بود که مریض بود اما با اومدن شاهزاده ای خوش سیما و خوش سیرت شاهدخت عاشق میشه ولی چون مریضه به شاهزاده جواب منفی میده شاهزاده انقد حرفای عاشقانه به شاهدخه گفت که بالاخره شاهدخت جواب مثبت به شاهزاده داد ولی بعد از یه مدت کرتاه شاهدخت مرد...

همیشه فکر میکردم من اون شاهدختم و او شاهزاده قصه های مامانم ...

شاهزاده ی من بیا ،من مریضم ،ولی تونیستی...قول میدم تو که بیای من بمیرم....

#مریم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۱۵
mahtab s.n

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی